نواب اربعه
در زمان غیبت صغرى، چهارتن از بزرگان شیعه وکیل و سفیر نایب خاص امام زمان علیه السلام بودند که خدمت آن حضرت مى رسیدند و وکالتشان به خصوص مورد تأیید بود، و پاسخ هاى امام در حاشیه نامه هاى سؤالى، توسط آنان بدست مردم مى رسید. البته غیر از این چهار نفر، وکلاى دیگرى هم از طرف امام علیه السلام در بلاد مختلف بودند که یا بوسیله همین چهار نفر امور مردم را به عرض امام زمان علیه السلام مى رساندند و از سوى امام در مورد آنان توقیع هایى صادر شده بود، و یا به گفته مرحوم آیت الله سید محسن امین، سفارت این چهار نفر سفارت مطلق و عام بوده ولى دیگران در موارد خاصى سفارت داشتند، از قبیل «ابوالحسین محمد بن جعفر اسدى» و «احمد بن اسحاق اشعرى» و «ابراهیم بن محمد همدانى» و «احمد بن حمزة بن الیسع»
نواب اربعه به ترتیب عبارتند از:
1ـ جناب ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى (به فتح عین و سکون میم(
2ـ جناب ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمرى.
3ـ جناب ابوالقاسم حسین بن روح نو بختى.
4ـ جناب ابوالحسن على بن محمد سمرى (بفتح سین و میم(
بهر صورت با پایان گرفتن دوران «غیبت صغرى» دوران «غیبت کبرى» آغاز شد و هنوز ادامه دارد; در زمان غیبت صغرى مردمى مى توانستند پاسخ مسائل خود رااز امام توسط نواب خاص دریافت دارند، ولى در این زمان این کار ممکن نیست، و مردم باید مسائل خود را به نواب عام آن بزرگوار عرضه کنند و پاسخ مسائل رااز آنان بگیرند، زیرا نظر آنان به حکم تخصصى که دارند و نیز به حکم روایاتى که وارد شده حجت است.
«مرحوم کشى» مى نویسد توقیعى از ناحیه امام(ع) صادر شد که در آن فرموده اند: عذر و بهانه اى براى هیچیک از دوستان ما در تشکیک نسبت به آنچه ثقات ما از ما نقل مى کنند نیست، دانستند که ما سر خود را به آنها واگذار کردیم و به آنان دادیم.
و نیز «شیخ طوسى» و «مرحوم شیخ صدوق» و «شیخ طبرسى» از اسحاق بن عمار نقل کرده اند که گفت: مولاى ما حضرت مهدى علیه السلام (در مورد وظیفه شیعه در زمان غیبت) فرموده است: «و اما الحوادثُ الواقعةُ فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانهم حجتى علیکم و انا حجةُ الله علیکم»
در حوادث و پیشامدهایى که واقع مى شود به روایت کنندگان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان مى باشم.
مرحوم طبرسى نیز در کتاب «احتیاج» از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که ضمن حدیثى فرموده اند: «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوهُ»
هر یک از فقهاء که مراقب نفسش و نگهبان دینش، و مخالف هوى و هوسش، و مطیع فرمان مولایش (یعنى ائمه (علیه السلام)) باشد بر عوام لازم است که از او تقلید کنند.