255
بشارت های پیامبر (ص) درباره حضرت مهدی یکون فی آخر الزمان - على تظاهر العمر وانقطاع من الزمان - إمام یکون أعطى الناس ، یجیئه الرجل فیحثو له فی حجره ، یهمه من یقبل عنه صدقة ر
فضیل بن مرزوق ، از عطیه ، از ابو سعید نقل کرده که گفت : رسول خدا ( ص ) فرمود : در آخر الزمان - در مدت طولانى و سخنى و تنگدستى - امامى وجود دارد که به مردم بذل و بخشش مىنماید ، شخص پیش او مىرود و او با دو دست خویش مال را جمع نموده و به او مىدهد ، در آن زمان آن قدر مال وخیر به مردم مىرسد که هم و غم شخص این است که در میان فامیلش کسى را بیابد که صدقه مالش را از او قبول نماید .
إن المهدی من عترتی ، من أهل بیتی یخرج فی آخر الزمان ، ینزل " الله " له من السماء قطرها ، ویخرج له ( من ) الأرض بذرها ، فیملأ الأرض عدلا و قسطا ، کما ملأها القوم ظلما وجورا "
بدرستیکه مهدى از عترت من ، از اهل بیت من در آخر الزمان ظهور خواهد نمود ، ( خداوند ) باران آسمان را بر او فرو خواهد فرستاد وبذرها ودانه هاى زمین را خواهد رویانید ، آنگاه ( آن حضرت علیه السلام ) زمین را پر از عدل و داد نموده همانگونه که مردم آنرا از ظلم و جور پر کرده اند .
لو لم یبق من الدهر إلا یوم لبعث الله رجلا من أهل بیتی یملؤها عدلا کما ملئت جورا "
فطر ، از قاسم بن أبی بزه ، از ابو طفیل ، از علی ( ع ) ، از رسول خدا ( ص ) روایت کرده است که : اگر از دنیا حتى بیش از یک روز باقى نماند ، خداوند متعال مردى را از اهل بیت من برخواهد انگیخت تا زمین را پر از عدل نماید همانگونه که از جور پر شده است .
" مثل أمتی مثل المطر لا یدری أوله خیر أم آخره "
* حدیث شماره : 354 *
* ثابت از أنس ، و او از سول خدا ( ص ) نقل کرده که حضرت فرمود : جریان امت من مانند باران است معلوم نیست اولش بهتر است یا آخرش .
خضوع و خشوع ان حضرت در برابر خدا
" المهدی خاشع لله کخشوع النسر جناحه "
* حدیث شماره : 121 *
* ( کعب مى گوید : ) حضرت مهدى ( علیه السلام ) در پیشگاه خداوند متعال خاشع ومتواضع است بسان خشوع باز شکارى که هنگام پرواز بالهاى خود را فرو مىخواباند .
حضرت مهدی امری است از خداوند و سری است از اسرارخدای عز و جل
" إن لصاحب هذا الامر غیبة لابد منها ، یرتاب فیها کل مبطل ، فقلت : ولم جعلت فداک ؟ قال : لأمر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم ؟ قلت : فما وجه الحکمة فی غیبته ؟ قال : وجه الحکمة فی غیبته وجه الحکمة فی غیبات من تقدمه من حجج الله تعالى ذکره ، إن وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف إلا بعد ظهوره ، کما لم ینکشف وجه الحکمة فیما أتاه الخضر علیه السلام من خرق السفینة ، وقتل الغلام ، وإقامة الجدار لموسى علیه السلام إلى وقت افتراقهما . یا ابن الفضل : إن هذا الامر أمر من ( أمر ) الله تعالى ، وسر من سر الله ، وغیب من غیب الله ، ومتى علمنا أنه عز وجل حکیم صدقنا بأن أفعاله کلها حکمة وإن کان وجهها غیر منکشف "
* حدیث شماره : 906 *
* أحمد بن عبد الله بن جعفر مدائنى ، از عبد الله بن فضل هاشمى نقل کرده که گفت : از امام صادق علیه السلام شنیدم مى فرمود : صاحب الامر علیه السلام غیبتى دارد که باید واقع شود تا بى دینان در آن دچار شک وتردید شده ( یا منکر آن مىگردند ) عرض کردم : براى چه فدایت شوم ؟ فرمود : ما مجاز نیستیم علت آنرا براى شما بیان کنیم عرض کردم : چه حکمتى در غیبت آن حضرت مىباشد ؟ فرمود : حکمت آن مانند حکمت غیبت دیگر حجج خداوند متعال مىباشد و حکمت آن تا بعد از ظهور آن حضرت معلوم نخواهد شد همچنانکه حکمت کارهاى حضرت خضر پیامبر از سوراخ کردن کشتى و کشتن نوجوان و ساختن دیوار براى حضرت موسى علیه السلام تا قبل از جدا شدنشان از یکدیگر معلوم نگشت . اى پسر فضل ، این امر ( غیبت و ظهور حضرت مهدى علیه السلام ) فرمان و راز و غیبت الهى بوده واز آنجایى که مىدانیم خداوند حکیم است بنابر این ایمان داریم که افعال او نیز بر اساس حکمت مىباشد هر چند براى ما روشن نباشد .
حکم ادعای مهدویت
" لصاحب هذا الامر غیبتان ، إحداهما یرجع منها إلى أهل ، والأخرى یقال : هلک فی أی واد سلک ، قلت : کیف نصنع إذا کان کذلک ؟ قال : إذا ادعاها مدع فاسألوه عن أشیاء یجیب فیها مثله "
* حدیث شماره : 911 *
* عبدالرحمان بن کثیر ، از مفضل بن عمر ، از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : صاحب این امر دو غیبت دارد ، که از یکى از آندو غیبت نزد اهل خود بر مى گردد ( یعنى از غیبت صغرى نزد خانواده اش باز مى گردد ) واما دیگرى چنان است که مى گویند : از دنیا رفته ، در کجا مى رود ، راوى مى گوید : عرض کردم : هنگامیکه چنان شد ، چه باید بکنیم ؟ فرمود : هر که آنرا ( خلافت و امامت حضرت مهدى علیه السلام ) ادعا کند ، از او چیزهایى بپرسید که امثال آن شخص مىتواند پاسخ دهد ( و او در پاسخ خواهد ماند تا مفتضح شده وادعاى دروغ نکند ) .
" إن هذا الامر لا یدعیه غیر صاحبه إلا تبر الله عمره "
* حدیث شماره : 985 *
* یحیى برادر ادیم از ولید بن صبیح از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : این امر ( مقام حضرت مهدى علیه السلام ) را هیچ کس ادعا نخواهد کرد ، جز آنکه خداوند عمر او را تباه مى گرداند .
" لما عرج بی إلى السماء السابعة ومنها إلى سدرة المنتهى ، ومن السدرة إلى حجب النور ، نادانی ربی جل جلاله : یا محمد أنت عبدی وأنا ربک فلی فاخضع ، وإیای فاعبد ، وعلی فتوکل ، وبی فثق ، فإنی قد رضیت بک عبدا وحبیبا ورسولا ونبیا ، وبأخیک علی خلیفة وبابا ، فهو حجتی على عبادی وإمام لخلقی ، به یعرف أولیائی من أعدائی ، وبه یمیز حزب الشیطان من حزبی ، وبه یقام دینی وتحفظ حدودی وتنفذ أحکامی ، وبک وبه وبالأئمة من ولده أرحم عبادی وإمائی ، وبالقائم منکم أعمر أرضی بتسبیحی وتهلیلی وتقدیسی وتکبیری وتمجیدی ، وبه أطهر الأرض من أعدائی وأورثها أولیائی ، وبه أجعل کلمة الذین کفروا بی السفلى وکلمتی العلیا ، وبه أحیی عبادی وبلادی بعلمی ، وله ( به ) أظهر الکنوز والذخائر بمشیتی ، وإیاه أظهر على الاسرار والضمائر بإرادتی ، وأمده بملائکتی لتؤیده على إنفاذ أمری وإعلان دینی . ذلک ولیی حقا ومهدی عبادی صدقا "
حضرت مهدی ولی اله است که خدا زمین را به یمن ورود او آباد کرده و بر اسرار و ضمائر آگاهش میکند.
* حدیث شماره : 123 *
* عبد الله بن عباس از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل مى کند که آن حضرت فرمود : هنگامیکه به آسمان هفتم بالا رفتم و از آنجا به سدرة المنتهى و از آنجا به پرده هاى نور رسیدم ، پروردگارم جل جلاله به من ندا داد : اى محمد ( صلى الله علیه و آله ) تو بنده من و من پروردگار تو هستم ، پس براى من خشوع و خضوع کن ، و مرا پرستش نما ، وبر من توکل نما ، وبه من اعتماد کن ، از تو به عنوان بنده و دوست و رسول و نبى راضى هستم و از برادر تو على بعنوان جانشین و باب علم تو ، خشنودم پس او حجت و دلیل بر بنده گانم وپیشوا و امام براى آفریدگان من است بوسیلهء او دوستانم از دشمنانم شناخته مى شوند وبوسیلهء او حزب شیطان از حزب من ، جدا مىشود و بوسیلهء او دینم پایدار و حدودم محفوظ و احکامم اجرا مىشود وبواسطهء تو و او و بوسیلهء ائمهء از فرزندان او بر بنده گان و کنیزانم ترحم مىکنم ، و به قائم از شما و به تسبیح و تهلیل ( لا إله إلا الله ) وتقدیس و تکبیر و تمجید او ، زمینم را آباد مىسازم ، و بوسیلهء او زمین را از دشمنانم پاک مىگردانم وآنرا به دوستانم ارث مىدهم ، و بوسیلهء او کلمه کفر پیشه گان را پائین قرار داد . و کلمه خودم را بالا مىبرم وبواسطهء او و به علم خودم بندگان و شهرهایم را زنده مىکنم ، و براى او و به مشیت ومیل خودم گنجها و ذخایر را آشکار مىکنم ، و به اراده خودم او را بر اسرار و نهانها آگاه مىسازم و او را با فرشتگان کمک مىکنم ، تا او را در اجرا و نفوذ امر من و اعلان دین من یارى نمایند ، حقا او ولى من و براستى مهدى بنده گان من است .